بسوزو بساز ای دل


دل نــــــوشته ها ـ آوای دل

 

می خوام بدونی که توشب و روز منی

 

می دونی وقتی از تو می نویسم اشک از چشمام جاری میشه

 

اخه فقط تو هستی که قدر اشکای منو می دونی

 

می دونی چند شب دارم به یاد تو چشمامو رو هم می زارم

 

اخه دوست دارم خوابتو ببینم

 

باشه بی معرفت دیگه تو خواب ام نمی خوای بیای

 

 

اگه صبح تا شب چشمام به راه که ببینمت

 

اینو بدون تمام شب رویای با تو بودن یه لحظه تنهام نمی زاره

 

چطور دلت اومد منو تنها بزاری بری

 

آخه نمی گی دلم واسه بهونه گرفتنات تنگ می شه

 

چه گویم از پریشان حالی دل                    زشب های سراسر خالی دل

 

چه می شدکه تو روزی می نشستی             عزیزمن به روی قالی دل

 

رسول درد ز داغم چاره ای کن                 زشب بی چلچراغم چاره ای کن

 



نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت 14:11 توسط sokoot| |


Power By: LoxBlog.Com